سرباز رهبری

جانم فدای رهبرم

 { نام : صالح
     { نام خانوادگى : آتش‏ پور بیدگلى
     { فرزند : على
     { تاریخ شهادت : 13/3/1363
     { محلّ شهادت : پاسگاه زید (خیبر)
     { نوع عضویّت و شغل : بسیجى ـ کارگر
     { مکان دفن : گلزار شهداى هفت امام‏ زاده  علیه السلام  بیدگل
 
     صالح در 25/11/1336 در خانواده‏ اى  مستضعف و کارگر در بیدگل چشم به
جهان گشود و از همان کودکى به کار قالیبافى مشغول شد و حتّى براى تحصیل علم
نتوانست وارد دبستان شود .
     ده ساله بود که تصمیم گرفت در کنار قالیبافى ، شبانه مشغول تحصیل علم شود
و موفّق شد مدرک ششم ابتدایى را اخذ نماید .
     هفده ساله بود که زندگى مشترک را با تمام مشکلات و کمبودهاى فراوان ولى
مملوّ از مهر و محبّت و صفا شروع کرد .
     او در سال 1355 عازم خدمت سربازى شد و بعد از اتمام خدمت سربازى نیز
مجدّدا زندگى کارگرى خود را ادامه داد .
     در سال 1360 به عضویّت بسیج درآمد و سال‏ها در پایگاه بسیج صاحب‏الزّمان
بیدگل مشغول نگهبانى و امور نظامى بود . او روحیه عجیبى داشت و على‏رغم
مشکلات فراوان زندگى ، با عشق وصف‏ناپذیرى داوطلبانه در پایگاه بسیج خدمت
مى‏کرد تا این‏که براى شرکت در خطّ مقدّم جبهه جنگ ، عازم جبهه‏ ها شد و در
عملیّات خیبر در جنوب ایران (خوزستان) علیه متجاوزان وارد نبرد گردید و
بالاخره در تاریخ 13/3/1363 مصادف با سوم ماه مبارک رمضان در 27 سالگى در
منطقه شلمچه به شهادت رسید . از شهید سه فرزند به یادگار مانده است .
 
روحش شاد و راهش مستدام و پررهرو باد !
«فرازى از وصیّت‏نامه شهید صالح (آتش‏پور) بیدگلى »
 
     سلام بر امام زمان (عج) و نایب برحقّش امام خمینى .
     خدایا ! گناه مرا ببخش و مرگ مرا شهادت در راه خودت قرار بده .
     خدایا ! از تو مى ‏خواهم  که با پیروزى و با سلامتى به خانه برگردم و دست زن و
فرزندانم را بگیرم و به زیارت کربلا ببرم ولى اگر شهادت را نصیبم گردانى چه
باشکوه‏تر خواهد بود مرگ من ، چون به قول رهبر عزیزم ، شهادت ارثى است که از
انبیا به ما رسیده است .
     امّت شهیدپرور ! جبهه‏ ها را تنها نگذارید و به فرمان امام عزیزمان گوش فرا
دهید . مساجد و نماز جمعه‏ها را فراموش نکنید . حسین زمان ، خمینى بت‏شکن را
تنها نگذارید .
     پدر و مادر عزیزم ! مرا ببخشید اگر در زندگى‏ام اشتباهاتى انجام داده‏ام . در
تشییع جنازه‏ام زیاد گریه و بى‏قرارى نکنید .
     مادرجان ! حق دارى برایم گریه کنى ، چون زحمت زیادى برایم کشیده‏اى تا مرا
بزرگ کرده‏اى ، امّا خوشحال باش مادرم ! چون مى‏دانى که فرزندت چه راه
صحیحى را انتخاب کرده است .
     همسر مهربانم ! امیدوارم مرا ببخشى ، اگر وظیفه همسردارى را نسبت به شما
خوب انجام نداده‏ام . همسرم ! خاطرجمع باش در آن دنیا به یارى خدا با هم
خواهیم بود . همسرم ! لیلا ، ریحانه و حمیدرضاى عزیزم را به مدرسه بفرست تا
درس بخوانند و در آینده براى اسلام و کشورمان افرادى مفید باشند .
     از شما مى ‏خواهم  ، جنازه‏ام را درب خانه‏ام به زمین بگذارید و وصیّت‏نامه‏ام را
بخوانید . از تمام دوستان و فامیل و همسایگان مى ‏خواهم  که مرا ببخشند و امام را
دعا کنند . والسّلام .
صالح آتش‏پور بیدگلى

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی